سوالات به همراه پاسخ نامه درس عملي حسابداري مقدماتي -خردادماه 95
<a href="https://rozup.ir/info/1623824/عملي مقدماتي0002">https://rozup.ir/info/1623824/عملي مقدماتي0002</a>
سوالات به همراه پاسخ نامه درس تئوري حسابداري تكميلي -خردادماه 95
<a href="https://rozup.ir/info/1623812/تئوري تكميلي">https://rozup.ir/info/1623812/تئوري تكميلي</a>
سوالات به همراه پاسخ نامه درس تئوري حسابداري مقدماتي -خردادماه 95
<a href="https://rozup.ir/info/1623810/تئوري مقدماتي 1">https://rozup.ir/info/1623810/تئوري مقدماتي 1</a>
سوالات به همراه پاسخ نامه درس حسابداري تكميلي -خردادماه 95
<a href="https://rozup.ir/info/1623806/عملي تكميلي 1">https://rozup.ir/info/1623806/عملي تكميلي 1</a>
سوالات به همراه پاسخ نامه درس آمار -خردادماه 95
<a href="https://rozup.ir/info/1111175/آمار 1">https://rozup.ir/info/1111175/آمار 1</a>
سوالات و پاسخ نامه درس رياضي امور مالي خردادماه ۹۵
<a href="https://rozup.ir/info/1586806/رياضي 1">https://rozup.ir/info/1586806/رياضي 1</a>
سوالات به همراه پاسخ نامه درس كار آفريني خردادماه ۱۳۹۵
<a href="https://rozup.ir/info/1570034/كار آفريني">https://rozup.ir/info/1570034/كار آفريني</a>
ميلاد خاتمه هستي عصاره وجود پيامبر اكرم (صل الله عليه و اله و سلم )
گل باغ فاطمه الزهرا(سلام الله عليها) مبارك باد
برخيز كه حجت خدا مي آيد رحمت ز حريم كبريا مي آيد
از گلشن عسگري گذر كن كه سحر بوي گل نرگس از فضا مي آيد
<a href="https://rozup.ir/view/1561050/IMG_20160521_192658.jpg"><img src="https://rozup.ir/view/1561050/IMG_20160521_192658.jpg" border="0" alt="تصویر : https://rozup.ir/view/1561050/IMG_20160521_192658.jpg" title="تصویر : https://rozup.ir/view/1561050/IMG_20160521_192658.jpg" /></a>
سوال و پاسخنامه حسابداري مقدماتي دي ماه 94
<a href="https://rozup.ir/info/1165449/عملي مقدماتي">https://rozup.ir/info/1165449/عملي مقدماتي</a>
سوال و پاسخنامه حسابداري تكميلي دي ماه 94
<a href="https://rozup.ir/info/1143259/عملي تكميلي01">https://rozup.ir/info/1143259/عملي تكميلي01</a>
سوال و پاسخنامه حسابداري تكميلي دي ماه 94
[URL=https://rozup.ir/info/1143259/عملي تكميلي01] تكميلي01[/URL]
سوالات رياضي امور مالي دي ماه همراه با پاسخنامه
<a href="https://rozup.ir/info/1117783/رياضي">https://rozup.ir/info/1117783/رياضي</a>
سوالات آمار(1)- به همراه پاسخ نامه - ديماه 94
<a href="https://rozup.ir/info/1111175/آمار 1">https://rozup.ir/info/1111175/آمار 1</a>
سوالات كارآفريني به همراه پاسخ نامه - ديماه ۹۴
<a href="https://rozup.ir/info/1111173/كارافريني">https://rozup.ir/info/1111173/كارافريني</a>
https://rozup.ir/info/258892/1105596095">
https://rozup.ir/info/258893/6744756701">سوالات رياضي امور مالي خرداد 94 به همراه پاسخ نامه آزمون
سوالات اصول حسابداري همراه پاسخ نامه آزمون خرداد ۹۴
https://rozup.ir/info/234256/3538829229
پاسخ نامه سوالات حسابداري خرداد۹۴
گرچه مي دانم نمي آيد ولي هر دم زشوق
خاطره ای از استاد دکتر شفیعی کدکنی
چند روزی به آمدن عيد مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا" رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد ما بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن.
استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری "صدرا".
بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخره سالی دیگه بسه!
استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.
استاد 50 سالهمان با آن كت قهوهاي سوختهاي كه به تن داشت، گفت:
حالا که تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم.
"من حدودا 21 یا 22 سالم بود، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت اون ها رو می دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به خود ندادم با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل "ماش پلو" که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.
استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و بینیام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم...
اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...استاد حالا خودش هم گریه می کند...
پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیذاره ما پیش بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه اما بابام گفت: خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما ...
حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های بابام رو از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه گرفته بودم، گذاشتم روی گیوه های پدرم و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی، همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی "عمو" و "دایی" نثارم می کردند.
بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی داد به مامان.
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم اتاقش، رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زوار درفته گوشه اتاقش درآورد و داد به من.
گفتم: این چیه؟
"باز کن می فهمی"
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
این برای چیه؟
"از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
راستش نمی دونستم که این چه معنی می تونه داشته باشه،
فقط در اون موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم این باید 1000 تومان باشه نه 900 تومان!
مدیر گفت از کجا می دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام میگیرد و خبرش را به من می دهد.
روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا آماده بشم برای کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان بوده نه نهصد تومان، اون کسی که بسته رو آورده صد تومانش را کِش رفته بود که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط دارم...
"چه شرطی؟"
بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده دار است.
***
استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند جواب این سوال آقای مدیر را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و گفت:
"به آقای مدیر گفتم هیچ شنیدی که خدا 10 برابر عمل نیکوکاران به آن ها پاداش می دهد؟"
(سوره انعام، آیه 160، مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها)
تعريف حسابداري
حسابداری یا به تعبیری زبان تجارت روشهایی است قراردادی که توسط استادان،کارشناسان و یا انجمنهای حرفه ای حسابداران تدوین گردیده است و به تدریج مورد قبول همگان قرارگرفته است و قابل تصحیح و تغییر می باشد. برای حسابداری تعاریف گوناگونی عنوان شده است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد : فرآیند تشخیص، اندازه گیری و گزارش اطلاعات اقتصادی که برای استفاده کنندگاناطلاعات مزبور امکان قضاوت و تصمیم گیریهای آگاهانه را فراهم می سازد. حسابداری عبارتست از خدمتی که با فراهم کردن اطلاعات مالی مورد نیازمدیران، پرداخت کنندگان مالیات،اداره کنندگان و سایرین جهت تصمیم گیریهای آگاهانه انجام می پذیرد. حسابداری عبارتست از فن تفسیر، اندازه گیری و توصیف فعالیتهای اقتصادی. در حسابداری هدف بر این قرار گرفته است که با بنیانگذاری یکسری ضوابط و قراردادها اطلاعات لازم را برای حل مسایل مالی یک موسسه بدست آوریم .
تعريف حسابداري
حسابدارییا به تعبیری زبانتجارتروشهایی است قراردادی که توسط استادان،کارشناسان و یا انجمنهای حرفه ایحسابدارانتدوین گردیده است و بهتدریجمورد قبول همگان قرارگرفته است و قابل تصحیح و تغییر می باشد. برای حسابداری تعاریفگوناگونی عنوان شده است که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
-فرآیند تشخیص، اندازه گیری و گزارش اطلاعات اقتصادی که برای استفاده کنندگاناطلاعاتمزبور امکان قضاوت و تصمیم گیریهایآگاهانه را فراهم می سازد.
جمعه 07 خرداد 1395